حُکم دادند
ایشان را مؤمنتر از رسولان
در آتشِ سووشون
رها کنید.
بیخبر...آن که ققنوس همهٔ عمر
جز همین سرشتِ سزاوار
سرنوشت دیگری نداشته است.
حُکم دادند
ایشان را بیخوابتر از هفت دریا
به جوخهٔ شبِ شوکران
بسپارید.
بیخبر... آن که سربازانِ سپیدهدم
فرمانبرِ هیولایِ مُردهْخایِ خود
نبودهاند.
سربازان
سربازانِ کبوتر و زیتون
آمدند
مرا به باراندازِ بزرگ آوردند
گفتند کشتیِ کرایتون
زودا به این کرانه خواهد رسید.
سالها بعد
عصرِ یک روز بارانی در آتن
به سقراط گفتم:
من نه سیمرغ شادخوار بوده،
نه ققنوسِ غمْپرست.
من همهٔ عمر
هُدهُدِ هشیاری بودهام
که هرگز حوصلهٔ هیچ هجرتی
در ایشان نبوده است.
#سید_علی_صالحی
برچسب : نویسنده : chaharfulor بازدید : 144